ای کاش تو جای او بودی...

سالها بعد من در کنار مردی زندگی می کنم

 

مردی که اسمش در شناسنامه ام ثبت شده است و همسر من محسوب می شود

وشاید او فکرمی کند که زن رویاهایش من هستم، اما هیچوقت مرد رویاهای من نمی شود

چون رویایی ترین کسی که می خواستم تو بودی!

جسمم کنار او می خوابد اما افکارم کنار تو...

سالها بعد بی هوا که به فکر تو می افتم ، به این فکر می کنم که خوشبختی یا نه؟؟؟

شاید اسم تو را گذاشتم روی پسرم

من زنی هستم که به تو فکر می کند اما کنار مرد دیگریست.زنی که به دوست داشتن های مرد دیگری پاسخ

 می دهدامانه از ته دل.

سالها بعد وقتی همه خوابند می روم در اشپزخانه سیگاری روشن می کنم و در آن نور کم به تو فکر می کنم

ازسیگارم کام های عمیق می گیرم و به این فکر می کنم که چگونه می شد زندگیم اگر تو همسرم بودی

سیگارم رو به اتمام است و من با عذاب و دلی پر از غم باید بروم کنار مردی بخوابم که همیشه آرزو میکنم

ای کاش تو جای او بودی...


♥ دو شنبه 10 شهريور 1393برچسب:, ساعت 17:45 توسط NeGiN

دوست دارم....

دوست دارم:

يه اتاقي باشه گرمه گرم ... روشنه روشن ... تو باشي، منم باشم ... کف اتاق سنگ باشه

سنگ سفيد... تو منو بغلم کني که نترسم ...که سردم نشه ...که نلرزم ... اينجوري که تو تکيه

دادي به ديوار ... پاهاتم دراز کردي ... منم اومدم نشستم جلوت و بهت تکيه دادم ... با پاهات

محکم منو گرفتي ... دو تا دستتم دورم حلقه کردي ... بهت مي‌گم چشماتو مي‌بندي؟ ميگي

آره! بعد چشماتو مي‌بندي ... بهت مي‌گم برام قصه مي‌گي تو گوشم؟ مي‌گي آره! بعد شروع

مي‌کني آروم آروم تو گوشم قصه گفتن ... يه عالمه قصة طولاني و بلند که هيچ وقت تموم

نمي‌شن ... مي‌دوني؟ مي‌خوام رگ بزنم ... رگ خودمو ... مچ دست چپمو ... يه حرکت

سريع ... يه ضربه عميق ... بلدي که؟ ولي تو که نمي‌دوني مي‌خوام رگمو بزنم ... تو

چشماتو بستي ... نمي‌دوني من تيغ رو از جيبم در ميارم ... نمي‌بيني که سريع مي برم ...

نمي‌بيني خون فواره مي‌زنه ... رو سنگاي سفيد ... نمي‌بيني که دستم مي‌سوزه و لبم رو گاز

مي‌گيرم که نگم آااخ که چشماتو باز نکني و منو نبيني ... تو داري قصه مي‌گي.. من

شلوارک پامه ... دستمو مي‌ذارم رو زانوم ... خون مياد از دستم مي‌ريزه رو زانوم و از زانو

م مي‌ريزه رو سنگا ... قشنگه مسير حرکتش! قشنگه رنگ قرمزش ... حيف که چشمات بسته

است و نمي‌توني ببيني ... تو بغلم کردي ... مي‌بيني که سرد شدم ... محکمتر بغلم مي‌کني که

گرم بشم ... مي‌بيني نامنظم نفس مي‌کشم ... تو دلت ميگي آخي دوباره نفسش گرفت! مي‌بيني

هر چي محکمتر بغلم مي‌کني سردتر ميشم ... مي‌بيني ديگه نفس نمي‌کشم ... چشماتو باز

مي‌کني مي‌بيني من مردم ... مي‌دوني؟ من مي‌ترسيدم خودمو بکشم! از سرد شدن ... از تنهايي

مردن ... از خون ديدن ... وقتي بغلم کردي ديگه نترسيدم ... مردن خوب بود، آرومِ آروم ..

. گريه نکن ديگه! ... من که ديگه نيستم چشماتو بوس کنم بگم دلم مي‌گيره‌ها ! بعدش تو

همون جوري وسط گريه‌هات بخندي ... گريه نکن ديگه خب؟ دلم مي‌شکنه... دلِ روح

نازکه ...

نشکنش خب؟

 
 
 
 

♥ دو شنبه 10 شهريور 1393برچسب:, ساعت 17:25 توسط NeGiN

بمان

دیــوانـــه ام مــی کــنــد
فــکــر ایــنــکـــه
زنــده زنــده نــیــمــی از مــن را از مــن جـدا کـنـنـد
لـطـفــا …
تــا زنـده ام بـــــــــــــمان

 

 

 

 

 
 
 
 

♥ دو شنبه 10 شهريور 1393برچسب:, ساعت 17:8 توسط NeGiN

اینجازمین است...

اینجـــآ زَمیـ ـ ـن اَســـتــ

رَســمــِ آدمهــآیَشــ عَجیـ ـبـ ـ اَســتــ

اینجــآ گـُ ـم کــه می شـَـوی

بـِـه جــآی اینــکه دُنبــآلتــ بِگـَـردَند

فـ ــ ـرآموشـَ ـتــ می کُننـَـد

عآشــ ــ ـِـق کــه بِشـَـوی

بــه جــآی اینــکه دَرکــَتــ کنــند مُـتـَهـَمـَ ـ ــتــ می کــنـنـد

فَرهَنــگــِ لـُُغــتــِ اینجــآ چیــزی از

عـشـ ــ ــ ـق و اِحســ ـ ــ ـآس و غــُ ــ ـ ـرور سـَـرَش نِمی شـَـوَد

زیــآد کــه خــوبــ بآشــی زیــآدی می شـَـوی

زیــآد کــه دَمِ دَســتــ بآشــی تِکــــــرآری می شـَـوی

زیـآد کــه بخـَنــ ـ ـدی بَرچَســبــِ دیوآنـِـگی می خــوری

و زیــآد کــه اشــکــ بـِریــزی، عآشــِ ـــ ـقی

اینجــآ بآیــد

فـَـقـَــــــط ...

بــرآی دیگــرآن نَـفــَ ــ ــ س بکِشــی . . .

 


http://s1.picofile.com/file/7668770000/2obnybpa7ojog5ry88.gif

 
 
 
 

♥ دو شنبه 10 شهريور 1393برچسب:, ساعت 16:58 توسط NeGiN

تو...

 

وقتـــی از همــه دنیـــــا ناراحتمــــــــــ
 
فقط با فکـــــــر کردن به تــــو آرومـــــ مــــی شمــــــــ
 
امـــــــا وقتــــــــی تــو ناراحتمـــــــ مـــی کنـــــی
 

 

همـــــــه ی دنیــا همـــ نمـــی تونـــه آروممــــــــــ کنــــه

 


♥ دو شنبه 10 شهريور 1393برچسب:, ساعت 16:54 توسط NeGiN

حرمت بوسه

 

كسي را ببوس كه حرمت لبانت را بداند،
 

و حداقل به خاطر بوسه هايت..

فردا كه از كنارت رد شد...

با نيشخند نگويد 
فاحشـــــــه...!!!
 

 


♥ دو شنبه 10 شهريور 1393برچسب:, ساعت 16:50 توسط NeGiN

تو....

 

 

دوبــاره بـارون مــیـزنـه اســم تــ ــو مـیـاد رو لـبـام

 

نـگاه مــن بـه آســمـون ،مــن از خــدا تــ ـو رو مــیخـوام 

 

دوبـاره بـارون مـیـزنـه خــاطــره هــام تـازه مـیـشـه 

 

احـسـاس تـنـهـایی مـن بـازم بـی انــدازه مـیـشـه 

 

نـیـستی دل مــن تـنـگه قـلـبـم بـی تــ ـو داغــونــه 

 

یـادت پـیـشـمـه امــا دسـتـات تــ ـو دسـت اونـه 

 

نـمـیـدونــم یـه روز مـیـشـه کـه قـلـب مــن شـاد بـشـه 

 

دل مــن از بـنـد دلــت بـکنـه آزرده شــه 

 

نـمـیـدونـم یــه روز مـیـشـه نـگات تــ ـو خــاطــرم نـیـاد 

 

قـلب مــن از دسـتـای مــن دوبـاره دسـتـاتــ ـو نـخـواد 

 

نـیـستی دل مــن تـنـگه قـلـبـم بـی تــ ـو داغــونــه 

 

یـادت پـیـشـمـه امــا دسـتـات تــ ـو دسـت اونـه 


♥ دو شنبه 10 شهريور 1393برچسب:, ساعت 16:41 توسط NeGiN

مردمن

בوسـتــــ בارَم בستـ َـم را بگیـرے و زیـر گوشـَم زمـزمـه ڪُنـے

ڪه پـُشـتـــ פֿـوابــ هـ ــآے نـا آرام تـو . . .

چیـزے بیـش از نـگـرانـے هـ ــآے زنـ ــآنـه نیسـتـــ

בستـَتــــ را بگیـرَم و زیـر گوشـَتـــ زمـزمـه ڪُنـم

ڪه پـُشـتـــ نگـرانـے هـ ــآے زنـانـه مـَטּ . .

مـَرבے ایستـ ــآבه ڪه בیـوانـه وار בوسـتـش בارَم . . .

 

 
 
 
 

♥ دو شنبه 10 شهريور 1393برچسب:, ساعت 16:14 توسط NeGiN